مزد دادن امام زمان (عج)براي خواندن زيارت عاشورا»

حاج سيد احمد(رح)براي من نوشت كه روز جمعه در مسجد سهله در حجره نشسته بودم.ناگاه سيد موّقرمعمّمي بر من داخل شد كه قباي فاخري و عباي قرمزي پوشيده بود،نظري كرد به آنچه در زائيه حجره بود كمي از كتب و ظروف و فرشي بود فرمود:

براي حاجت دنيا كفايت مي كند تو را و تو هر روز صبح به نيابت صاحب الزمان (عج)زيارت عاشورا مي خواني و خرجي هر ماهت را از من بگير ك محتاج احدي نباشي و قدري پول به من داد و گفت:

اين كفايت يك ماه تو را مي نمايد.

و رفت رو به در مسجد و من به زمين چسبيده بودم و زبان من بند آمده بود و هر چه خواستم تكلم بنمايم نتوانستم و حتي نتوانستم برخيزم تا سيد خارج شد و همين كه رفت گويا قيودي از آن بر من بود و باز شد و شرح صدري پيدا كردم پس برخاستم و از مسجد خارج شدم آنچه تفحص كردم اثري از آن آقا نديدم..........

منبع:تشنه لب داستان های بسیارجالب ازامام حسین


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 21 بهمن 1393برچسب:, | 18:10 | نویسنده : لیلاریاحی |

عالم جليل القدر و متقي مرحوم آيت الله نجفي قوچاني رحمةاله عليه از طلاب برجسته خراساني بود و در ضمن يادداشتهاي خاطراتش در اصفهان كه به مدت چهار سال از سال 1314 ه ق الي 1318 تداوم داشت مي نويسد:وقتي به شهر اصفهان آمدم،شبي در خواب چهره مرگ را به صورت يك حيوان در ابعاد يك«گوسفند»ديدم عمرش بالغ بر يك سال بوده و به دنبال او سه و يا چهار عدد از بچه هاي كوچكش در هوا در حال سير و حركت بودند،در اثناي حركتشان از روي منزل ما درقوچان گذشتند و يكي از گوسفندان بر روي منزل ما از حركت باز ايستاد.

براي پدرم نوشتم:نامه اي برايم ارسال كند و احوال خود را در آن شرح دهد؛زيرا نگران او بودم پس از ارسال نامه،از پدر نامه اي دريافتم در آن گفته بود همسرش فوت نموده.

و نيز مي نويسد:قبل از 10 سال مبلغ دوازده تومان براي اداي مخارج زيارت به عتبات مقدس قرض كرده بود

ولي بدليل «ربا»بدهي او به 80تومان رسيده بود، و همه دارايي پدرم به اين مقدار نمي رسيد،من تصميم گرفتم زيارت عاشورا را به مدت 40روز بر بام مسجد سلطان صفوي بخوانم و سه حاجت را طلب كردم:

اول:اداي بدهي پدرم


برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 21 بهمن 1393برچسب:, | 18:8 | نویسنده : لیلاریاحی |

پيرمردي نزد اسرا كربلا آمد و خطاب به حرم امام حسين(ع) و بانوان آن حضرت كه كنار مسجد ايستاده بودند،گفت:حمد و سپاس مخصوص خدايي است كه شما را به قتل رسانيد و هلاك نمود و با كشته شدن مردان شما،شهرها را امنيت بخشيد و اميرمؤمنان را بر شما مسلط ساخت!

حضرت امام علي بن الحسين(ع) به او فرمود:«اي پيرمرد!آيا قرآن خوانده اي ؟»

پيرمرد گفت:«آري»

حضرت(ع) فرمود:«آيا معناي اين آيه را مي داني: {«قل لااسئلكم عليه اجرا الا المودة في القربي»}؛ بگو اي پيامبر!من براي انجام رسالت خويش از شما اجر و مزدي نمي خواهم،جز آنكه با خويشاوندان من نيكي نماييد؟».

پيرمرد گفت:آري اين آيه را خوانده ام. 

حضرت امام سجاد (ع)فرمودند:«خوشاوندان پيامبر، ما هستيم.اي پيرمرد!آيا در سوره بني اسرائيل خوانده اي كه:«حق خويشاوندان و نزديكان مرا ادا نما.»؟

پيرمرد گفت:آري خوانده ام!

حضرت امام علي بن الحسين فرمودند:«آن خويشان و نزديكان(كه مراد آيه مي باشد)ماييم،اي پيرمرد!آيا اين آيه را خوانده اي:«بدانيد هرچه به عنوان غنيمت و سود مي بريد،خمس آن متعلق به خدا و رسول او و نزديكان رسول خدا مي باشد.»؟

پيرمرد گفت:آري

حضرت امام سجاد(ع) به او فرمودند:«ماييم خويشان و نزديكان پيامبر،آيا اين آيه را خواندي:«همانا خداوند اراده كرده است كه هر گونه رجس و ناپاكي را از شما خاندان دور كرده و شما را پاك و پاكيزه گردانيد.»

پيرمرد گفت:آري اين آيه را نيز خوانده ام!

حضرت امام سجاد(ع) فرمودند:«ماييم ان خانداني كه خداوند آيه تطهير را در شان و منزلت ما نازل نمود.»

 

 منبع:تشنه لب داستان های بسیارجالب ازامام حسین

 

 

 

 

 

 

 

توبه پيرمرد

پيرمرد سكوت نمود ،در در حالي كه آثار پشيماني در چهره اش هويدا شده بود،پس از لحظاتي گفت:تو را به خدا قسم ميدهم،آيا اين آيات قرآن در شان شما نازل شده است؟

حضرت امام سجاد(ع)فرمودند:((به خدا سوگند،بي هيچ شك و ترديدي ،ما همان خاندان هستيم و به حق جدم رسول الله كه ما همان خاندان هستيم.))

پيرمرد گريست،عمامه خود را بر زمين كوبيد،سپس سر به آسمان برداشت و گفت:بار خدايا من بيزاري مي جويم از دشمنان جني و انسي آل محمد))

پير مرد به حضرت(ع)گفت:آيا هنوز راه توبه براي من باز است؟!

حضرت(ع) فرمودند:((آري!اگر توبه نمايي،خداوند نيز توبه تورا خواهد پذيرفت و تو با ما خواهي بود؟))

او عرض كرد من توبه مي كنم!

هنگامي كه اين جريان به گوش يزيد رسيد،فرمان داد تا او را بكشند.


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 21 بهمن 1393برچسب:, | 18:6 | نویسنده : لیلاریاحی |

سيد بن طاووس عليه الرّحمه از محمد بن احمد بن داوود نقل كرده است كه مىگفت:

من همسايه اى داشتم كه او را على بن محمد مىگفتند. گفت كه من هر ماه يك مرتبه به زيارت امام حسين عليه السلام مىرفتم. و چون سنّم بالا رفت و جسمم ضعيف شد مدّتى به كربلا نرفتم، و بعد از مدّتى پياده روانه شدم، و در مدّت چند روز به كربلا رسيدم، زيارت كردم و نماز خواندم و چون به خواب رفتم ديدم كه حضرت امام حسين عليه السلام از قبر بيرون آمده و به من مىگويد:

چرا مرا جفا كردى و قبل از اين به من نيكوكار بودى!

گفتم اى سيّد جسمم ضعيف شده است و پايم بى قوّت شده است و در اين وقت ترسيدم كه آخر عمر من باشد چند روز راه آمده ام تا به زيارتت رسيده ام و روايتى از شمابه من رسيده است مىخواهم از شما بشنوم، فرمود: بگو!

گفتم كه روايت مىكنند كه شما فرموده ايد: هر كه به زيارت من آيد در حيات خود من او را بعد از وفاتش زيارت مىكنم.

فرمود: كه بلى من گفته ام و اگر او را در آتش جهنّم بيابم از آتش او را بيرون مي آورم.(50)

منبع:تشنه لب داستان های بسیارجالب ازامام حسین


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 21 بهمن 1393برچسب:, | 18:5 | نویسنده : لیلاریاحی |

توشه سفر نشان دهنده شخصیت انسان است که در کنار همسفران در طی سفری می تواند اسرار آدمی را فاش نماید! از امام صادق(علیه السلام) منقول است که چون به سفر می روید با خود سفره بردارید و همچنین غذاهای نفیس در آن سفره قرار دهید.


مسافر آسمان، آدرس نداشت

سفرت بخیر!

از جمله موضوعات و مباحثی که در طول حیات خود بارها با آن برخورد می کنیم و شاید کمتر کسی باشد که حداقل یک بار در عمرش آن را تجربه ننماید، سفر کردن است. سفر روح آدمی را جانی دوباره می بخشد و تجربه ها و آموزه های بسیاری را برای او به ارمغان می آورد. به ویژه آنکه این سفر در راه زیارت آن هم زیارت بزرگان دین و معصومین علیهم السلام باشد. در این نوشتار درصددیم اندکی درباره سفر و توشه راه و به خصوص سفر کربلا با شما سخن بگوییم. سفری که آرزوی هر شیعه مخلصی است که گرد و غبار حرم حسینی(علیه السلام) را سرمه چشمانش کند!

توشه سفر و شرافت آدمی

از امام صادق(علیه السلام) منقول است که چون به سفر می روید با خود سفره بردارید و همچنین غذاهای نفیس در آن سفره قرار دهید. توجه به این موضوع سبب می شود انسان در طول سفر خستگی راه را کمتر احساس کند و احساس خوشایندی را تجربه نماید. زیرا بدون تردید موضوع تغذیه از اهمیت خاصی برخوردار است. به خصوص آنکه بدنبال یک فعالیت بدنی و یا ذهنی احساس نیاز به غذا در انسان هویدا گردد. همراه داشتن توشه سفر مناسب علاوه بر آن که سبب راحتی و آسایش خود فرد و خانواده اش می باشد، موجب می شود همسفران آدمی نیز لحظات ناب و شیرینی را در کنار انسان تجربه نمایند. به همین دلیل شاید دور از ذهن نباشد که در مثلی قدیمی توصیه می کنند برای شناخت هرکس با او به مسافرت برو! زیرا آدم بخشنده و نیکوکار همسفران خود را از آذوقه و توشه راه خود بهره مند می سازد و در مصائب و سختی ها و مشکلات سفر همراه و یاور آنهاست. رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمودند: از شرف آدمی است که توشه خود را نیکو گرداند هرگاه به سفری می رود.

از این رو توشه سفر نشان دهنده شخصیت انسان است که در کنار همسفران در طی سفری می تواند اسرار آدمی را فاش نماید!


برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 21 بهمن 1393برچسب:, | 18:3 | نویسنده : لیلاریاحی |

روز ازل که قسمت ما را نوشته اند

ما را به نام حضرت دریا نوشته اند

کار جنون ما به تماشا کشیده است

ما را غبار محمل لیلا نوشته اند

بر روی بال های تمام فرشتگان

از سرگذشت عاشقی ما نوشته اند

یوسف کجاست تا سر خود را فدا کنیم

ما را ز دودمان زلیخا نوشته اند

گیرم نوشته اند که ما هم کسی شویم

تنها به خاطر دل زهرا(س) نوشته اند

روز ازل مقابل اسمی که تا ابد

یک یا حسین(ع)گفته مسیحا نوشته اند



لبیک یا حسین

منبع:تشنه لب


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 21 بهمن 1393برچسب:, | 18:3 | نویسنده : لیلاریاحی |

زرارة بن اعین گوید: «امام صادق (ع) فرمود: «زائرین حسین یک برتری نسبت به سایر مردم دارند» پرسیدم : برتریشان چیست ؟ فرمود: «چهل سال قبل از مردم وارد بهشت می‌شوند در حالی که دیگران هنوز در حال حساب هستند.

 


زیارت عاشورا

همه معصومان علیهم السلام در قلوب ما شیعیان عزیز و محترمند و درک مقام والای ایشان در درگاه حضرت باری تعالی در عمق وجود هر کس که با ایشان مختصر آشنایی داشته باشد احترام و ارادتی ژرف پدید می‌آورد . با این حال در میان ائمه علیهم السلام محبت و ارادت به امام حسین علیه‌السلام رنگ دیگری دارد چرا که حادثه جان‌سوز کربلا هر وجدان خفته‌ای را به واکنش در می‌آورد.

حال که ما از وجود پر برکت ایشان محرومیم باید بکوشیم تا با زیارات وارده ایشان و زیارات قبور مطهرشان روح و جان خود را صفایی خدایی دهیم چرا که ایشان واسطه فیض و رحمتند و مشتاقان خود را دست خالی نمی‌گذارند.

امام رضا (ع) می‌فرماید: «هر امامی بر گردن دوستان و پیروانش عهد و پیمانی دارد و وفای به این عهد، با زیارت قبر آنان ممکن می‌باشد . و کسی که به شوق زیارت آن‌ها و با تصدیق به فضیلت آن‌ها به سوی قبور آن‌ها برود مورد شفاعت ائمه در قیامت قرار می‌گیرد.

هر زائری که با معرفت و شناخت مقام صاحب این مرقد و اهداف او به زیارت برود، از صاحب قبر الهام می‌گیرد و اصول و تعالیم مکتب را به یاد می‌آورد ، و هر زیارت و سلام او سرشار از این آموزش‌ها و الهام‌ها است.


برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 21 بهمن 1393برچسب:, | 17:56 | نویسنده : لیلاریاحی |


    

داری میری پناه من، خدا نگهدارت

رفیق نیمه راه من،خدا نگهدارت

یه قرارایی داشتیم با هم حسین

رفیق نیمه راه من،خدا نگهدارت

این دم آخر نذار به قلبم آرزوتو

سرت رو بالا بگیر، تا ببوسم گلوت رو

شب عاشوراست،اجازه دارم روضه بخونم،امام زمان (عج) من رو ببخشه

انگشترت رو داداش،بذار پیشم بمونه

اگه ببری فردا،تو دست ساربونه

پیغمبر اكرم(ص) هر وقت حسین رو میدید،از نوك پا تا موهای سر ابی عبدالله رو غرق بوسه میكرد،سئوال میكردند یا رسول الله(ص) این چه كاری است شما با این آقازاده میكنید؟مینشست گریه میكرد،میفرمود:دارم محل شمشیرها و نیزها و تیرها و دشنه ها و سنگا رو میبوسم. یازهرا بی بی جان چی شد سفارش فرمودید فقط زیر گلو رو ببوس،دلیلش رو گمان كنم به خود زینب هم نگفته فاطمه،فقط بی بی فاطمه سلام الله علیها فرمود:زینب جان خواست بره،وداع آخربود،علامتش اینه،پیراهن كهنه رو ازت میخواد،پیران رو كه خواست یادت باشه زیر گلوش رو ببوسی،دلیل این بوسه برا زینب روز عاشورا معلوم شد،از بالای تل زینبیه نگاه میكرد،دید ملعون وارد گودال شد،هر كاری كرد....حسین......

داداش تو رو قسم میدم، به چادر زهرا

زینبت رو تنها نذار،تو این بیابونا

نامحرم های نامرد،نقشه دارن برامون

داری میری پس لااقل این كارو بكن

خودت بیا و وا كن،خلخال و از پاهامون

خودت این كارو بكن،...حسین...

نامحرم های نامرد،نقشه دارن برامون

خودت بیا و وا كن،خلخال و از پاهامون

اسیر شدن برا من،كشته شدن برا تو

اینا كبود میكنند،صورت بچه ها رو

یادته مادرم چقدر،دلش واست میسوخت

هر وقت نگات میكرد میزد زیر گریه

یادته مادرم چقدر،دلش واست میسوخت

اما

كاشكی به جای پیروهن،كفن برات میدوخت

دستای ذوالجناح و محكم گرفت سكینه

برای آخرین بار،میخواد رو پات بشینه

هرچی زد به ذوالجناح دید حركت نمیكنه،ذوالجناح چرا من رو ازاین زن و بچه دور نمیكنی؟با سر اشاره كرد آقا،چه جوری برم، یه نگاه كن ببین، كی دست و پام رو بسته،نگاه كرد دید نازدانه، رو خاك ها نشسته، دید حالا كه صداش نمیرسه،تو این این ضجه ها و ناله ها،هر كی یه چیزی میگه،حنجره سوخته از شدت عطش،راهی براش نمود،رفت دستای ذوالجناح رو بغل گرفت،همین كه ابی عبدالله یه نگاه كرد،با اشاره گفت:بابا بیا پایین میخوام دورت بگردم، عزیز دلم بذار برم،گفت نمیشه، از اسب پیاده شد، رو خاك ها نشست حسین، آغوشش رو باز كرد،یعنی نازنین بابا،بیا تو بغلم بابا، بیا ببوسمت بابا، بیا بابات رو بو  كن بابا، همین كه حسین رفت دختر رو بغل بگیره،یه وقت دید سكینه دستاش رو گذاشت رو سینه ی بابا،بابا رو هُل داد عقب،گفت:بابا میخوای بری برو، قید بوسه رو زدم، دیگه نمیخوام بغلم كنی،دیگه نمیخوام رو پاهات بنشونی من رو،دیگه دلم نمیخواد ببوسی من رو،چه شد عزیز دلم؟ تو من رو از اسب پیاده كردی،گفتی بیا بغلم كن، حالا میگی نمیخوام،آروم بی جوهر،یه طوری كه فقط خودش و بابا بشنوند،صدا زد بابا دلم لَك زده یه بار دیگه بغلم كنی،بابا جگرم پاره پاره است میدونم بری دیگه بر نمیگردی،بابا خیلی دلم میخواست یه بار دیگه دست رو سرم بكشی، خیلی دلم میخواست یه بار دیگه ببوسمت،خُب چیه؟پس چرا؟گفت: الان دیدم دختر مسلم بن عقیل از شكاف پرده ی خیمه داره نگاه میكنه، دلش هوا باباش رو میكنه، او دختر یتیمه،بابا برو یه جای دیگه تلافی میكنم، تلافی موند برا كجا؟ نیمه های دل شب اومد تو گودال،نیزه ها رو كنار زد، صورتش رو گذاشت رو سینه ی بابا، روای میگه دیدم دست ابی عبدالله، اومد دور گردنش....حسین.........

منبع:باب الحرم


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 21 بهمن 1393برچسب:, | 17:41 | نویسنده : لیلاریاحی |

 بسم الله الرحمن الرحيم

در اين پست مي خوام ماجراي جالبي كه در سفر اخيرم به كربلا اتفاق افتاد رو براي شما نقل مي كنم ، ساعت حدود 7 شب بود كه از نجف به كربلا رسيديم ، يك سفر خسته كننده با اتوبوس در سرزمين عراق ، متاسفانه هتل تا حرم فاصله زيادي داشت و بايد با ماشين به حرم مي رفتيم ، لذا امكان زيارت فردي در همان لحظه ورود نبود پس قرار شد كساني كه مي خواهند به زيارت بروند  بعد از استقرار در اتاقها ساعت 8 شب جلوي درب هتل جمع شوند و به صورت جمعي به حرم مطهر امام حسين و حضرت عباس  عليهما السلام برويم
ساعت 8 شد و همه كاروان آماده رفتن به حرم شدن ، البته احساس خستگي در چهره همه افراد پيدا بود ، خلاصه بعد از مدتي راهي حرم حضرت عباس (ع) شديم و حدود يك ساعت و نيم طول كشيد تا به حرم رسيديم ، كه يك ساعت و 10 دقيقه اش براي گشتن و تفتيش افراد تلف شد .
واقعا خسته كننده بود ، خلاصه بدون هر گونه حضور قلبي يك دفعه ديدم كه در حرم حضرت عباس و رو به ضريح هستم ، كمي جا خوردم ، آخه مي دونيد معمولا براي رفتن به اين اماكن مقدس اون هم حرم حضرت عباس كه يك عمر انتظارش رو داشتم ، توقع داشتم با حال بهتري حضور پيدا كنم ولي ...حيف كه حضور اولم در مقابل حضرت اونطور كه مي خواستم نبود ...
بگذريم رفتم پيش مدير كاروان و پيشنهاد كردم امشب و با اين حال نا آماده ديگه به حرم امام حسين عليه السلام مشرف نشيم ، كه خوشبختانه مورد قبول جمع قرار گرفت و قرار شد فردا قبل از نماز صبح به حرم
امام حسين عليه السلام برويم...


برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 21 بهمن 1393برچسب:, | 14:45 | نویسنده : لیلاریاحی |

معجزات و كرامات امام حسين (ع)

نورانيت امام حسين (ع) در رحم حضرت زهرا(س )

حضرت زهرا(س ) مى فرمايد: وقتى به چهار ماهگى رسيد خداوند او را در وحشت انيس من قرار داد، در جايگاه عبادت با من بود، وقتى به شش ماه رسيد در شب تاريك ، نيازى به چراغى نداشتم از نور حسين (ع) استفاده مى كردم تا اين كه فرمود:

وجعلت اسمع اذا خلوت بنفسى فى مصلاى التسبيح و التقديس فى باطنى .

هنگامى كه در جايگاه نماز با خودم خلوت مى كردم صداى سبحان الله را از رحم خود مى شنيدم

درخشندگى ويژه امام حسين (ع)

فاطمه (س ) مى فرمايد: درخشش نور امام حسين (ع) به گونه اى بود كه در هنگام حمل وى ، پيامبر (ص) به من مى فرمود: ... فانى اءرى فى مقدم وجهك ضوءا و نورا و ذلك انك ستلدين حجه لهذا الحق دخترم ! من در پيشانى تو درخشندگى و نورانيت ويژه اى مى بينم و اين نور نشانگر آن است كه به زودى حجت خدا بر اين مردم را به دنيا خواهى آورد.))

پرتو نور حسين (ع) به صورتى بود كه مادرش (ع) مى گفت : ((در شب هاى تار به چراغ نياز نداشتم .))

نامگذارى حسين (ع) توسط خداوند.

هنگامى كه حضرت امام حسين (ع) متولد شد، حضرت رسول (ص) به اسماء فرمود: ((اى اسماء! فرزند من را بياور.))

اسماء مى گويد: ((آن حضرت را در جامه سفيدى پيچيده و به خدمت پيامبر (ص) بردم .

حضرت او گرفت و در دامن خود گذاشت و در گوش راست او اذن و در گوش چپش اقامه گفت .))

سپس جبرييل نازل شد و گفت : ((حق تعالى به تو سلام مى رساند و مى فرمايد: چون على (ع) نسبت به تو به منزله هارون نسبت به موسى (ع) است پس او را به اسم پسر كوچك هارون يعنى ((شبير)) نام بگذار و چون لغت تو عربى است او را حسين (ع) بنام .))

آرام كردن حسين توسط جبرييل

ابن شهر آشوب در مناقب گويد كه در حديث آمده است كه : روزى جبرييل فرود آمد و فاطمه (س ) خوابيده بود. حضرت حسين (ع) بيدار شد و به عادت اطفال بى تابى مى كرد، پس جبرييل بنشست و او را از گريه بازداشت تا مادرش بيدار شد و رسول خدا (ص) فاطمه را از اين آگاه كنيد.

سيد بحرانى در ((مدينه المعاجز)) روايت مى كند از شرحبيل بن ابى عوف كه گفت : ((وقتى حسين (ع) متولد شد فرشته اى از فرشتگان فردوس اعلى فرود آمد و به درياى اعظم رفت و در اقطار آسمان ها و زمين فرياد زد: ((اى بندگان خدا! جامه هاى حزن بپوشيد و اظهار غم و اندوه كنيد كه جوجه محمد (ص) مذبوح و مظلوم است .))

لباس بهشتى

ام سلمه همسر پيامبر اكرم (ص) مى گويد: پيامبر (ص) را ديدم كه لباس ‍ مخصوص كه در دنيا نظيرش را نديده بودم ، بر حسين (ع) مى پوشاند. من در مورد آن لباس از پيامبر (ص) سوال كردم . آن حضرت فرمود: ((اين هديه خداوند به حسين (ع) است و من آن را بر اندامش مى پوشانم .))

هم چنين در روايت آمده است كه : ((گاهى امام حسن (ع) و امام حسين (ع) در دوران كودكى ، در شب عيد، لباس جديدى مى خواستند كه از جانب خداوند متعالى به وسيله ملكى از ملايكه ، به آنها هديه مى شد و حضرت فاطمه (س ) بر آنها مى پوشاند.))

طعام و لباس هاى بهشتى

امام حسين (ع) هرگاه اراده مى فرمود: ميوه هاى گوناگون و نعمت هاى جاودانه بهشت هديه مى شد از آن جمله : خرما، گلابى ، سيب و نيز هر غذايى كه از بهشت به پيامبر و على و فاطمه و حسن (ع) هديه شد، بيشتر به خواست آن حضرت يا به خاطر او بود.

841 - خوردن شير از دست پيامبر (ص)


برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 21 بهمن 1393برچسب:, | 14:44 | نویسنده : لیلاریاحی |
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • ولف دی ال